داستان برکه
مارها قورباغهها را ميخوردند و قورباغهها غمگين بودند. قورباغهها به لك لكها شكايت كردند. لك لكها مارها را خوردند و قورباغهها شادمان شدند. لك لك ها گرسنه ماندند و شروع كردند به خوردن قورباغهها. قورباغهها دچار اختلاف ديدگاه شدند. عدهاي از آنها با لك لك ها كنار آمدند و عدهاي ديگر خواهان بازگشت مارها شدند. مارها بازگشتند و همپاي لك لكها شروع به خوردن قورباغهها كردند. حالا ديگر قورباغهها متقاعد شدهاند كه براي خورده شدن به دنيا ميآيند. تنها يك مشكل براي آنها حل نشده باقي مانده است :
اينكه نميدانند توسط دوستانشان خورده ميشوند يا دشمنانشان!
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و پنجم خرداد ۱۳۸۹ ساعت 22:3 توسط فرید
|