این ها را در ایمیلم دریافت کردم. درج اینها هم بهیچ وجه بمعنی این نیست که من مرید یا موید شریعتی یا کس دیگری باشم. صرفا بدلیل اینکه با این بخش از سخنان آن بزرگوار موافق بودم در وبلاگم درج می کنم.

 

من رقص دختران هندي را بيشتر از نماز پدر و مادرم دوست دارم. چون آنها از روي عشق و علاقه مي رقصند ولي پدر و مادرم از روي عادت نماز مي خوانند .

------------ --------- --------- --------- --------- --------- --

به سه چيز تکيه نکن، غرور، دروغ و عشق. آدم با غرور مي تازد، با دروغ مي بازد و با عشق مي ميرد.  

------------ --------- --------- --------- --------- --------- --

زن عشق مي كارد و كينه درو مي كند... ديه اش نصف ديه توست  مي تواند تنها يك همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسرهستي ....    براي ازدواجش ــ در هر سني ـ اجازه ولي لازم است و تو هر زماني بخواهي به لطف قانونگذار ميتواني ازدواج كني ...  او كتك مي خورد و تو محاكمه نمي شوي ...   او مي زايد و تو براي فرزندش نام انتخاب مي كني...او درد مي كشد و تو نگراني كه كودك دختر نباشد ....   او بي خوابي مي كشد و تو خواب حوريان بهشتي را مي بيني ...   او مادر مي شود و همه جا مي پرسند   نام   پدر .....

 ------------ --------- --------- --------- --------- --------- --

 اگر تنهاترين تنها شوم باز خدا هست او جانشين همه نداشتنهاست

 ------------ --------- --------- --------- --------- --------- --

 عاقلانه ازدواج کن تا عاشقانه زندگي کني .

 ------------ --------- --------- --------- --------- --------- --

 اگر مثل گاو گنده باشي،ميدوشنت، اگر مثل خر قوي باشي،بارت مي كنند، اگر مثل اسب دونده باشي،سوارت مي شوند.... فقط از فهميدن تو مي ترسند

 ------------ --------- --------- --------- --------- --------- --

 آن روز که همه به دنبال چشم زيبا هستند، تو به دنبال نگاه زيبا باش

 ------------ --------- --------- --------- --------- --------- --

دکتر شريعتي : «کلاس پنجم که بودم پسر درشت هيکلي در ته کلاس ما مي نشست که براي من مظهر تمام چيزهاي چندش آور بود ،آن هم به سه دليل ؛ اول آنکه کچل بود، دوم اينکه سيگار مي کشيد و سوم - که از همه تهوع آور بود- اينکه در آن سن و سال، زن داشت. !... چند سالي گذشت يک روز که با همسرم ازخيابان مي گذشتيم ،آن پسر قوي هيکل ته کلاس را ديدم در حاليکه خودم زن داشتم ،سيگار مي کشيدم و کچل شده بودم

------------ --------- --------- --------- --------- --------- --

هر كس آنچنان مي ميرد كه زندگي مي كند

------------ --------- --------- --------- --------- --------- --------- -

اینجا آسمان ابریست ، آنجا را نمیدانم... اینجا شده پائیز ، آنجا را نمیدانم... اینجا فقط رنگ است ، آنجا را نمیدانم... اینجا دلی تنگ است ، آنجا را نمیدانم. وقتي كه بچه بودم هر شب دعا ميكردم كه خدا يك دوچرخه به من بدهد. بعد فهميدم كه اينطوري فايده ندارد. پس يك دوچرخه دزديدم و دعا كردم كه خدا مرا ببخشد. هی با خود فکر می کنم ، چگونه است که ما ، در این سر دنیا ، عرق می ریزیم و وضع مان این است و آنها ، در آن سر دنیا ، عرق می خورند و وضع شان آن است! ... نمی دانم ، مشکل در نوع عرق است یا در نوع ریختن و خوردن

دکتر شريعتي